اگه به طبيعت و دنياي اطراف نگاه كنيم متوجه ميشيم كه خيلي از پديده ها داراي گردش، تكرار، سيكل يا هر لغتي تو اين مايه ها هستند. براي مثال روزهاي هفته، شنبه، يك شنبه، دوشنبه، ... و جمعه يا فصول سال بهار، تابستان، پاييز، زمستان يا چرخه زندگي انسانها دوران كودكي، جواني، بزگسالي و بالاخره دوران كهولت يا يه مثال ديگه همين مسئله روز و شب. يا اگه يه جور ديگه نگاه كنيم به داخل اتم ها بريم گردش ذرات اتمي (الكترونها و پروتونها و ...) به دور هسته يا حركت سيارات به دور خورشيد، گردش خون در بدن و ... همه و همه داراي يه دوره تناوب هستند. البته يه تفاوت هايي هست بعضي از اين پديده ها كاملا" گردشي هستند يعني در انتها به نوعي به ابتداي خود برميگردند و بعضي نه در عين تكرار جلو ميرند تا به انتهايي برسند....
شكي نيست تمام پديده هايي كه به نوعي گردشي يا متناوب هستند رو ميشه با هم مقايسه كرد و ميشه الگوهاي مشترك ميان اونها رو خيلي جدي بررسي و حتي مدل سازي كرد. يكي از روابط شگفت انگيزي كه ميشه روي اون خيلي فكر كرد و در دوران دبيرستان ذهن منو خيلي بخودش جلب ميكرد رابطه نور يا حالا به نوعي بصورت عامي تر رابطه رنگ با موسيقي هستش كه خيلي ساده به اون اشاره ميكنم. خب حتما" تا حالا شده بعد از بارش بارون به افق نگاه كنيد و رنگين كمان ببينيد خب حالا رنگين كمان چند رنگه؟ معلومه ديگه از بچگي بهمون گفتنند هفت رنگه! روابط پيچيده رياضي بين طيف امواج الكترومعناطيس وجود داره كه خارج از بحث موسيقايي ماست و البته خارج از سواد من، ولي اگه به طيف طول موج هاي مرئي نور دقت كنيم ما ميتونيم مدل ساده زير رو داشته باشيم:
دو قرمز
ر نارنجي
مي زرد
فا سبز
سل آبي
لا نيلي
سي بنفش
قرمز
نارنجي
زرد
سبز
آبي
نيلي
بنفش
اينها رنگهاي مشخصي هستند كه اگه اشتباه نكنم تو فيزيك دبيرستان هم خونديم كه نيوتن (isaac newton) با منشوري كه داشت تونست بعد از تجزيه نور اونها رو بدست بياره. نيوتن اين كشف مهم رو در سال 1666 انجام داد حالا آنكه باخ تازه در سال 1685 بدنيا اومد و اگه بدونيد كه اين گام معتدلي كه در اون تمام نيم پرده هاش با هم برابر هستند رو باخ تدوين كرده حتما" پي خواهيد برد كه او چقدر در مسائل فيزيك و رياضي وارد بوده. گام معتدل گامي كه در اون فركانس مثلا" نت Eb با نت #D يكي هستش. تا قبل از باخ نوازنده ها از گام هايي استفاده ميكردند كه بسيار پيچيده بود اما باخ آمد و فاصله يك اكتاو رو به 12 نيم پرده مساوي تقسيم كرد. شكي نيست كه اين موسيقيدان آلماني از اكتشافات نيوتن انگليسي اطلاعات كافي داشته تا تونسته يه همچين تقسيماتي رو انجام بده. (يه كمي بي ربطه ولي اين عدد 12 هم خيلي جالبه ها! دقت كرديد يه روز دو تا 12 ساعته يا يك سال 12 ماهه!!!)
خب كافيه ديگه، اين بحث رو داشته باشيد، اون جدول رو هم بخاطر داشته باشيد تا يه روز ديگه سر فرصت راجع به زيبايي هاي هارموني موسيقي در سبكهاي مختلف وقتي به رنگ تبديل ميشن با هم صحبت كنيم. براي مثال با حساب اون جدول بالا يه آكورد ساده دو ماژور CEG ميشه قرمز، زرد، آبي يعني پرچم كشو رماني ! بازهم راجع به پديده هاي مختلف تو موسيقي مثل فاصله هاي هفتم يا ديسونانس و .... و رابطه هاشون با رنگ صحبت خواهيم كرد. راستي شايد اين عكس دومي معرف يه موسيقي خيلي زيبا باشه نه ؟ اگه اينطور باشه فكر ميكنيد كلاسيكه؟ يا رمانتيك يا Jazz يا ... ؟
نظرات شما عزیزان: